رویای خسته
مشکلاتت رو با مداد بنويس ، پاک کن رو در اختيار خدا بگذار
زداغت شقایق آتشین است نگاهت با سکوت شب قرین است دلم می خواست ره یابم به سویت دل عاشق همیشه این چنین است مقصدم دردوجهان نیست کسی غیرازاو فاش گویم که ز شمع رخ او سوخته ام نگاهمت آسمانم بود و گم شد دو چشمت سایه بانم بود و گم شد به زیر آسمان در سایۀ تو جهان در دیدگانم بودو گم شد وقتی گریه کردم گفتن بچه ای...... وقتی خندیدم گفتن دیوونه ای ...... وقتی جدی بودم گفتن مغروری..... وقتی شوخی کردم گفتن سنگین باش..... وقتی حرف زدم گفتن پر حرفی.... وقتی ساکت شدم گفتن عاشقی ..... حالا که عاشق شدم میگن....... اغاز کسی باش که پایان توباشد.....
نظرات شما عزیزان:
کی بود با خبر از سینۀ افروخته ام عاشقم دیده به دیدار رخش دوخته ام
Power By:
LoxBlog.Com |